در سال 1356 آقای روحانی وزیر کشاورزی دولت هویدا مطالعهای را با کمک هانتینگ و بوکرز ، دو شرکت بینالمللی مدرن، انجام داد و این دو شرکت گفتند شما در کل ایران میتوانید فقط 60 میلیارد متر مکعب آب مصرف کنید. ما نسبت به نتایج این مطالعه وفادار نبودیم. اصلا گفتیم اعداد و ارقام این مطالعه کفر ابلیس است و ما میخواهیم به خودکفایی برسیم. در سالهای 1363 و 1364 در سراسر آذربایجان غربی و کردستان این شعار را میدیدید که «گندم بکارید، استقلال درو کنید».
ادامه مطلب
دریاچه نمک یوتا از سال ۱۸۴۷ به اینسو در حدود نیمی از مساحت پهنه آبی خود را از دست داده است.
ادامه مطلب
سفر به مناطق خنک مسلما بهترین انتخاب برای روزهای داغ تابستان است. در این هوای گرم اگر به سفر فکر کنید حتما اولویت با مناطق خنک و خوش آبوهواست
ادامه مطلب
روسها در جریان تجاوز به تبریز و سرکوب شدید مخالفان استبداد، دو فرزند 18 و 16 ساله او را اعدام کردند. اما آن تجاوز همه جنایت های روسیه در تبریز نیست. اصلاً نام تبریز با جنایت های روسیه گره خورده است. نام تبریز یادآور مظلومیت و مقاومت است.
ادامه مطلب
هشدار راغفر: اقتصاد ایران دیر یا زود فرو میپاشد / وقتی سرمایه ایرانی در حال فرار است، صحبت از سرمایه گذار خارجی، رویاپردازی است /بخش از مردم حتی از زندگی فقیرانه هم محروم شده اند!
مسئولین گویا نمیدانند عمق فاجعه اقتصاد ایران تا کجاست و هشدارها را جدی نمیگیرند
ادامه مطلب
آقای سید احمد میر، نقدی مفصل فرستادهاند که به گمانم همه باید بخوانیم، آن هم چند بار و با تامل. گفتهاند فرض کنیم با صبر شادمانه به روز موعود و پیروزی جامعه رسیدیم، خب حالا اگر در هنگام تاسیس نظام جدید برای سوالات زیر پاسخی نداشته باشیم آغاز مصیبت است. بنابراین به جای صبرشادمانه، برویم دنبال فکر کردن برای برنامهریزی عاقلانه. ایشان سی پرسش را مطرح کردهاند که پیش از تغییر باید برای آنها پاسخ و برنامه داشته باشیم. من با کمی تامل دیدم این فهرست به راحتی قابل تکمیل تا صد پرسش است.
به گمانم هر کس در ایران درپی انقلاب یا تغییر نظام است اگر برای سوالاتی که در این نقد آمده است پاسخی نداشته باشد یا نادان و سادهانگار است و از پیچیدگیهای تغییر یک ساختار سیاسی بیخبر است و یا فریبکار است و بنابراین در هر دو حالت صلاحیت این که برای تحولات کشور به او اعتماد کنیم را ندارد. البته پاسخ ها باید روشن و صریح هم باشند و کلیگویی نباشد. مثلا اینکه «انشاء الله تلاش می کنیم وضعیت فقرا بهبود یابد» یا «انشاءالله با همدلی و اتحاد نمیگذاریم کشور تجزیه شود» اینها کلیگویی و پاسخهای سرکاری است و ارزشی ندارد. پاسخها باید به صورت برنامه باشند.
تک تک ما باید به تک تک این سوالات بیندیشیم وبرای آنها پاسخ داشته باشیم. اگر تاکنون نیندیشیدهایم و پاسخی نداریم از خودمان بپرسیم آیا ما هماکنون صلاحیت انقلاب داریم؟ و از آنان که داعیه براندازی دارند خیلی جدی بپرسیم پاسخ شما به این سوالات چیست؟ وگرنه با هر تغییر انقلابی همان خطای ۵۷ را تکرار خواهیم کرد، با ویرانیهای عظیمتر.
کلمه به کلمه فهرست سوالات طرح شده در این نقد را بخوانید و به آنها فکر کنید و سوالات بیشتری به آنها بیفزایید. به گمانم هر فرد، گروه یا حزبی که میخواهد راهبری تغییر در ایران را برعهده بگیرد باید برای این پرسشها و صدها پرسش دیگر از این دست پاسخهای روشن و صریح همراه با برنامه داشته باشد.محسن رنانی
نقد ایشان را بخوانیم:
ادامه مطلب
برنامه ریزی عملیاتی برای شکل گیری تمدن جدید در 2030 : صندوق ذخیره ارزی 2500 میلیارد دلاری / قطع کامل وابستگی به نفت / قرار گرفتن سه شهر عربستان در میان 100 شهر برتر جهان/ ایجاد شرکت صنایع نظامی/ افزایش نسبت مشارکت زنان در بازار کار به 30 درصد / بزرگ تر شدن سبد تفریح و فرهنگ در خانواده
محمد بن سلمان، تفاوت شهر نیوم و سایر شهرهای جدید عربستان با شهرهای کنونی را همانند تفاوت گوشی موبایل ساده دکمه ای و هوشمند می داند... تبدیل ریاض به "پلی برای اتصال غرب و شرق جهان و مقصد جهانی برای حمل و نقل و تجارت و گردشگری" از اهداف جدید عربستان است.
ادامه مطلب
پارتیان یا اشکانیان با سیاست صلح و جنگ و حمله و دفاع توانستند 471 سال بر فلات ایران حکمرانی کنند و از ایران در برابر اقوام مهاجم شرق و غرب دفاع کنند. در طول تاریخ ایران هیچ سلسلهای به اندازۀ اشکانیان، عمرش بلند نبوده است.
ادامه مطلب
شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین
روی دل با کاروان کربلا دارد حسین
ازحریم کعبۀ جدّش به اشکی شست دست
مروه پشت سر نهاد امّا صفا داردحسین
می برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم
بیش از اینها حرمت کوی منا دارد حسین
پیش رو راه دیار نیستی کافیش نیست
اشک و آه عالمی هم در قفا دارد حسین
بس که محملها رود منزل به منزلباشتاب
کس نمی داند عروسی یا عزا دارد حسین
رخت و دیباج حرم چون گل به تاراجش برند
تا به جائی که کفن از بوریا دارد حسین
بردن اهل حرم دستور بود و سرّ غیب
ورنه این بی حرمتی ها کی روا دارد حسین
سروران ، پروانگان شمع رخسارش ولی
چون سحر روشن که سر از تن جدادارد حسین
سر به قاچ زین نهاده راه پیمای عراق
می نماید خود که عهدی با خدا دارد حسین
او وفای عهد را با سر کند سودا ولی
خون به دل از کوفیان بی وفا دارد حسین
دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا
با کدامین سرکند ، مشکل دو تا دارد حسین
سیرت آل علی با سرنوشت کربلاست
هر زمان از ما یکی صورت نما دارد حسین
آب خود با دشمنان تشنه قسمت می کند
عزّت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین
دشمنش هم آب می بندد به روی اهل بیت
داوری بین با چه قومی بی حیا داردحسین
بعد از اینش صحنه ها و پرده ها اشک است و خون
دل تماشا کن چه رنگین سینما دارد حسین
ساز عشق است و به دل هر زخم پیکان زخمه ای
گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین
دست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز
با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین
شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا
جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین
اشک خونین گو بیا بنشین به چشم "شهریار"
کاندرین گوشه عزائی بی ریا دارد حسین
🌴🥀❣️🥀❣️🥀❣️
خاطره ای از دکتر زرین کوب :
روز عاشورا بود و در مراسمی به همین مناسبت به عنوان سخنران دعوت داشتم ، مراسمی خاص با حضور تعداد زیادی تحصیل کرده و و به اصطلاح روشنفکر و البته تعدادی از مردم عادی، نگاهی به بنر تبلیغاتی که اسم و تصویرم را روی آن زده بودند انداختم و وارد مسجد شده و در گوشه ای نشستم ، دنبال موضوعی برای شروع سخنرانی خودم می گشتم ، موضوعی که بتواند مردم عزادار را در این روز خاص جذب کند ، برای همین نمیخواستم فعلا کسی متوجه حضورم بشود ، هر چه بیشتر فکر می کردم کمتر به نتیجه می رسیدم ، ذهنم واقعا مغشوش شده بود که پیرمردی که بغل دستم نشسته بود با پرسشی رشته ی افکار را پاره کرد :
ببخشید شما استاد زرین کوب هستید ؟
گفتم : استاد که چه عرض کنم ولی زرین کوب هستم .
خیلی خوشحال شد مثل کسی که به آرزوی خود رسیده باشد و شروع کرد به شرح اینکه چقدر دوست داشته بنده را از نزدیک ببیند .
همین طور که صحبت می کرد ، دقیق نگاهش می کردم ، این بنده خدا چرا باید آرزوی دیدن من را داشته باشد ؟ چه وجه اشتراکی بین من و او وجود دارد ؟ پیرمردی روستایی با چهره ای چین خورده و آفتاب سوخته ، متین و سنگین و باوقار .
می گفت مکتب رفته و عم جزء خوانده ، و در اوقات بیکاری یا قرآن می خواند یا غزل حافظ و شروع به خواندن چند بیت جسته و گریخته از غزلیات خواجه ، و چه زیبا غزل حافظ را می خواند .
پرسیدم : حالا چرا مشتاق دیدن بنده بودید ؟
گفت : سؤالی داشتم
گفتم : بفرما
پرسید : شما به فال حافظ اعتقاد دارید؟
گفتم : خب بله ، صددرصد
گفت : ولی من اعتقاد ندارم
پرسیدم : من چه کاری میتونم انجام بدم ؟ از من چه خدمتی بر میاد؟( عاشق مرامش شده بودم و از گفتگو با او لذت می بردم )
گفت : خیلی دوست دارم معتقد شوم ، یک زحمتی برای من می کشید ؟
گفتم : اگر از دستم بر بیاد ، حتما ، چرا که نه؟
گفت : یک فال برام بگیرید
گفتم ولی من دیوان حافظ پیشم ندارم
بلافاصله دیوانی جیبی از جیبش درآورد و به طرفم گرفت و گفت : بفرما
مات و مبهوت نگاهش کردم و گفتم ، نیت کنید
فاتحه ای زیر لب خواند و گفت : برای خودم نمی خوام ، می خوام ببینم حافظ در مورد امروز ( روز عاشورا ) چی می گه؟
برای لحظه ای کپ کردم و مردد در گرفتن فال .
حافظ ، عاشورا ، اگه جواب نداد چی ؟ عشق و علاقه ی این مرد به حافظ چی میشه ؟
با وجود اینکه بارها و بارها غزلیات خواجه را کلمه به کلمه خوانده و در معنا و مفهوم آنها اندیشیده بودم ، غزلی به ذهنم نرسید که به طور ویژه به این موضوع پرداخته باشد .
متوجه تردیدم شد ، گفت : چی شد استاد؟
گفتم : هیچی ، الان ، در خدمتتان هستم .
چشمانم را بستم و فاتحه ای قرائت کردم و به شاخه نباتش قسمش دادم و صفحه ای را باز کردم :
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی خوش بشنو این حکایت
بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
چشمت به غمزه ما را خون خورد و میپسندی
جانا روا نباشد خونریز را حمایت
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشهای برون آی ای کوکب هدایت
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بینهایت
ای آفتاب خوبان میجوشد اندرونم
یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت
این راه را نهایت صورت کجا توان بست
کش صد هزار منزل بیش است در بدایت
هر چند بردی آبم روی از درت نتابم
جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت
عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ
قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت
خدای من این غزل اگر موضوعش امام حسین و وقایع روز و شب یازدهم نباشد ، پس چه می تواند باشد ، سالها خود را حافظ پژوه می دانستم و هیچ وقت حتی یک بار هم به این غزل ، از این زاویه نگاه نکرده بودم ، این غزل ، ویژه برای همین مناسبت سروده شده
بیت اولش را خواندم از بیت دوم این مرد شروع به زمزمه کردن با من کرد و از حفظ با من همخوانی می کرد و گریه می کرد طوری که چهار ستون بدنش می لرزید ، انگار داشتم روضه می خواندم و او هم پای روضه ی من بود .
متوجه شدم عده ای دارند ما را تماشا می کنند که مجری برنامه به عنوان سخنران من را فراخواند و عذرخواهی که متوجه حضورم نشده ، حالا دیگه می دونستم سخنرانی خود را چگونه شروع کنم .
بلند شدم ، دستم را گرفت میخواست ببوسد که مانع شدم ، خم شدم ، دستش را به نشانه ی ادب بوسیدم .
گفت معتقد شدم استاد ، معتقد بودم استاد ، ایمان پیدا کردم استاد ، گریه امانش نمی داد
آنروز من روضه خوان امام شهید شدم و.کسانی پای روضه ی من گریه کردند که پای هیچ روضه ای به قول خودشان گریه نکرده بودند
التماس دعا🙏🌺
اگر چه راهها و روشهای بسیاری برای خلاصی از دست پشهها وجود دارد که بسیار پرهزینه و گاهی ناکارآمد هستند، برخی از گیاهان هستند که به خاطر ترکیباتشان پشهها را دور میکنند و در عمل بسیار موثرتر از انواع پشه کشها هستند. این گیاهان علاوه بر اینکه میتوانند زیبایی و خوشبویی را به خانه شما بیاورند، توانایی دور کردن پشهها از مکان زندگی شما را داشته و جالبتر اینکه میتوان آنها را در آپارتمان نیز نگهداری کرد.
ادامه مطلب
.: Weblog Themes By Pichak :.