صرف نظر از بعضی موقعیت هایی که لزوما استفاده از زبان طنز را برای رسانا کردن موضوع وتحریک خواننده به تفکر بیشتر مجاز میکند، در بیشتر مواقع موجب بروز تخاصم و عکس العمل غیر منطقی در افراد ناپخته میگردد.
هوش اجتماعی موهبتی است غالبا اکتسابی و راهگشای باز نگاه داشتن مسیر هم افزائی و کسب مدارج بهروزی و اشتراک آن با دیگران است.
داستان سه پسر همسن و سال از کتاب (هوش اجتماعی) دانیل گلمن نمونۀ زیبائی از برخورد یک پسر مصلح با افرادی که فقط زبان تمسخر را برای بیان عقایدشان میفهمند، میباشد.
اقتضای عقل سلیم آنست که هرکدام از خداباوران و خداناباوران در مقابل پست و کامنت تمسخر آمیز طرف مقابل، با استفاده از هوش اجتماعی اثر تمسخر را کم رنگ و کمک به ترک عادتش بنمایند.
.
سه پسر 12 ساله برای شرکت در کلاس ورزش به سوی زمین فوتبال می روند. دو پسر درشت اندام در حال مسخره کردن یکی از آن سه نفر که کمی چاقتر است، پشت سر او راه می روند.
یکی از پسرها با صدایی تمسخر آمیز و تحقیر آمیز به پسر چاق می گوید: "پس تو هم می خواهی فوتبال بازی کنی؟"
با توجه به روحیه بچه ها در این سن و سال، معمولا در چنین لحظه ای براحتی کار به دعوا و نزاع می کشد.
پسر چاق یک لحظه چشمها را می بندد و گویی خود را برای رویارویی آماده می کند، نفس عمیقی می کشد و به طرف دو پسر پشت سرش برمیگردد و با صدایی آرام و جدی می گوید: "بله می خواهم بازی کنم، ولی چندان پیشرفتی ندارم."
بعد از مکثی کوتاه ادامه می دهد: "اما توی هنر عالی هستم، هر چه بخواهی می توانم براحتی طراحی کنم . . ."
و بعد خطاب به همان پسر می گوید: "ولی تو واقعا خوب فوتبال بازی می کنی! من هم دوست دارم یک روز مثل تو بازی کنم. شاید اگر به تلاشم ادامه دهم، بازی ام کمی بهتر شود."
در این هنگام، پسر دوم که تمسخر خود را بی جواب می بیند، با لحنی دوستانه می گوید: "راستش، چندان هم بد بازی نمی کنی. شاید بتوانم کمکت کنم تا بازی ات بهتر شود."
این گفتگو نمایشی ماهرانه از هوش اجتماعی را نشان می دهد. 
برخوردی که می توانست براحتی به نزاع ختم شود، اکنون به یک دوستی بدل شد! پسر چاق نه با روش هیجانی مخصوص بچه های خردسال، بلکه با روشی حساب شده و مدبرانه در کشمکش پنهان مغزها توانست از پس موقعیت بحرانی برآید.
وی با حفظ آرامش در برابر وسوسه طرف مقابل برای کشاندن او به سوی خشم، مقاومت کرد و در عوض توانست حالت هیجانی او را به سمت روحیه آرام و دوستانه جلب کند. 
تغییر شرایط مشترک روحی دو پسر از حالت خصمانه به دوستانه نمودی عالی از نرمش عصبی و هوش فوق العاده در روابط اجتماعی است.
هزار و چهارصد سال پیش نیز مردى از شام که تحت تاثیر تبلیغات بنى امیه قرار گرفته بود، در کوچه هاى مدینه به امام حسن ع رسید و بدون تامل، شروع به دشنام دادن و ناسزا گفتن کرد.
حضرت سکوت کرده، تا خوب تمام حرفهایش تمام شد، سپس فرمودند: «من فکر مى کنم تو در این شهر غریب باشى و امر بر تو مشتبه شده؛ اگر منزل ندارى، منزل ما متعلق به تو است، اگر بدهکارى من قبول مى کنم که بدهى تو را بدهم، اگر گرسنه اى تو را سیر مى کنم». 
مرد شامی چنان مجذوب شد که گفت: یابن رسول الله اگر قبل از این ملاقات به من مى گفتند، بدترین افراد زیر این آسمان کیست؟ تو را و پدرت را معرفى مى کردم؛ ولى الان به عنوان نیک ترین افراد معرفى مى کنم، او چنان شیفته اخلاق آن حضرت شد که تا در مدینه بود، در منزل حضرت و سر سفره آن حضرت بود.

 

 


تاريخ : شنبه چهاردهم مهر ۱۳۹۷ | 16:36 | نویسنده : Behnam M |